استفاده از انواع هوش در مسیر موفقیت
در شماره پیش با انواع هوش و راههای شناخت آنها آشنا شدیم. شاید این سوال برایتان پیش آمده باشد که اکنون که انواع هوش را شناختیم، چهگونه از آن استفاده کنیم؟ به عبارت دیگر از این شناخت چهگونه در بهتر شدن شرایط زندگی و رسیدن به موفقیت استفاده کنیم؟ نخست لازم است یقین داشته باشید که با استفاده از این شناخت مطمئنا میتوانید در مسیر صحیحتری به سمت موفقیت گام بردارید. در این راه، نکتهای که اول باید بدانید این است که با نگاهی به گذشته، افراد بسیاری را میتوانید ببینید که در ظاهر، عیوب بزرگی داشتهاند، ولی در عمل، بسیار موفق بودهاند؛ مثلا " لئوناردو داوینچی" نقاش، مجسمه ساز، موسیقیدان، شاعر و ... بزرگی بود، ولی جالب است بدانید که دست خطش بسیار بد بود و املای او به املای یک خدمتکار بیسواد شبهت داشت و لغات را پسوپیش مینوشت. در محاسبات ریاضی نیز اشتباهات بسیاری داشت و حتی خواندن بعضی از متون ساده هم برایش دشوار بود! با کمی تفکر میتوان دریافت که داوینچی در چند زمینه از هوشهای هفتگانه بسیار قوی و در چند مورد دیگر بینهایت ضعیف بوده است. از این مثال باید این نتیجه را بگیریم که اگر به هوشهای قوی خود بها بدهیم و به دلیل هوشهای ضعیف خود، شکست خورده و نا امید نشویم، حتما موفق خواهیم شد. در واقع درتمامی نمونههایی که در تاریخ مثل داوینچی وجود دارد، هرگاه شخص به جای غرق شدن در نقاط ضعف خود، انرژیاش را به کارهایی اختصاص داده که قادر به انجام شان بوده است، یک بار منفی را به یک بار مثبت تبدیل کرده است. نکته جالب دیگر این است که حتی افرادی که به دلایل مختلف مثل بیماری یا تصادف دچار آسیب مغزی شدهاند، فقط در زمینههای خاصی ناتوان گردیدهاند. مانند "موریس راول" آهنگساز فرانسوی که دچار ضربه مغزی شد و توانایی صحبت و نوشتن را از دست داد، ولی چون نیمکره راست وی ضربهای نخورده بود، همچنان در آهنگسازی به بهترین شکل عمل می کرد! از این واقعیت علمی میتوان استفاده کرد و نتیجه گرفت: افرادی که دچار آسیب مغزی میشوند، تنها در برخی زمینهها، خوب عمل میکنند و در سایر بخشها ناتوانی دارند. از سوی دیگر کسانی هم که در بعضی زمینههای هوشی ضعیف هستند، معمولا تنها به چند مهارت یا کار خاص محدود میشوند. یک نفر میتواند بخواند، ولی نمیتواند بنویسد. دیگری میتواند به درستی بنویسد، ولی محاسبه کردن برایش دشوار است.... این نظریه ثابت میکند که در هر هفت نوع هوش، ناتواناییهای یادگیری خاصی وجود دارد؛ ولی فرهنگ ما برای هوشهای زبان شناختی و منطقی ریاضی، اهمیت زیادی قائل است. در حالی که ناتواناییهای یادگیری در زمینه هوشهای موسیقیایی، جسمی حرکتی، فضایی و حتی هوشهای شخصی نیز وجود دارند و بیشتر آنها چون با یادگیری دروس مدرسه، ارتباطی ندارند، سالها ناشناخته باقی میمانند! در شماره قبل، لیستی از کارهای روزمره را نام بردیم که با دقت در آنها میتوانستید زمینههای هوشی قوی خود را بشناسید. با مرور همان لیست، میتوانید هوشهای ضعیف خود را نیز شناسایی کنید. اکنون باید سعی کنید بهترین راه را برای یادگیری دروس خود پیدا کنید. اگر یادگیری یک مفهوم، مهارت یا کار جدید، برایتان دشوار است، سعی کنید آن مطلب را به تمامی هوشها یا هوشهای قوی خود ارتباط دهید. یک سری اطلاعات درباره آن موضوع به دست آورید و: * در مورد آن صحبت کنید، مطالعه کنید یا بنویسید. (روش زبان شناختی) * آن را ترسیم و طراحی کنید یا مجسم نمایید. (روش فضایی) * اگر امکان دارد، آن را به صورت یک جسم بسازید، یا کارهای دستی دیگر مربوط به آن را پیدا کنید. (روش جسمی حرکتی) * آن را به صورت آواز یا با یک آهنگ آشنا برای خودتان بخوانید، یا هنگام یادگیری آن به موسیقی گوش دهید. (روش موسیقیایی) * آن را به یک احساس درونی شخصی یا تجربه درون فردی ارتباط دهید. (روش درون فردی) * آن را در ذهن خود مجسم کنید، بسنجید و با نکته سنجی در مورد منطق آن فکر کنید. (روش ریاضی منطقی) * با فرد یا گروهی دیگر روی آن کار کنید. (روش میان فردی) ممکن است همیشه نتوانید هفت راه مختلف برای یادگیری یک مطلب جدید پیدا کنید، ولی هر قدر هوشهای بیشتری را فعال کنید، خواهید توانست قسمتهای ضعیف مغز خود را از نظر عصب شناسی با بخشهای قدرتمند مغزتان مرتبط سازید. امیدوارم با مطالعه این مقاله کوتاه، حداقل نوع نگاهتان به یادگیری و پیچ و خمهای آن تغییر کرده باشد و بتوانید با دقت در اجرای این مطالب، در مسیر موفقیت گامهای محکمتری بردارید. صادق فنایی (پزشک عمومی) منبع: هفت نوع هوش، توماس آرمسترانگ، ترجمه ناهید سپهر پور، انتشارات آوین، چاپ پنجم، سال 1391
|